پرتو پاژنگ


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام به وبسایت اشعار شاعران خوش امدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اشعار شاعران و آدرس poetry-s.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 453
:: کل نظرات : 185

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 935
:: باردید دیروز : 151
:: بازدید هفته : 1126
:: بازدید ماه : 2174
:: بازدید سال : 69646
:: بازدید کلی : 2315192

RSS

Powered By
loxblog.Com

Poetry.poets

پرتو پاژنگ
سه شنبه 26 آبان 1394 ساعت 17:44 | بازدید : 57158 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

تو رفته ای و من هنوز باورم نمی شود!

غـــم تمام این جهــان برابرم نمی شود

هزار بار گفته ام به خود که رفته ای ولی

به سادگـــی نبودن تـــو از برم نمی شود

چطور می شود تـــو رفته باشـی از کنـــار من؟!

که هر چه می کنم که از تو بگذرم ؛ نمی شود!

نمی شود! چطور بی تو سر کنم؟! خودت بگو!

دگر دوام  مــی شود  بیـــاورم؟  نمی شود ...

نگو خدا نخواست! هی نگو که قسمت این نبود!

من این بهـــانه ها و حرف هــا سرم نمی شود!

جنون به حال من دچــار می شود بدون تو!

بد است حالم آنقَدر ، که بدترم نمی شود!

تمام شـهر خواستند بشنوم کــه رفته ای

تمام شهر! بشنوید! من کَر َم ! نمی شود!

-----------------------------------------------------

 

من پر شدم از دروغ, صافی لطفا"

ای مرگ! بیــا بکن تلافــــی لطفا"

از شــــوری منطق زمیــــن بیــــزارم...

یک پرس جنون با سس کافی لطفا"!!!!

***

هرچند نه عشقی و نه جفتی داریم

نه پــــول و نه گردن کلفتـــــی داریم

با قبـــر گـــران دگر نمی ارزد مرگ!

صد شکر که اکسیژن مفتی داریم!

***

یک دوره به نبض من تناوب برسان...

یک روح, تنــــم را به تعجب برسان...

من دارم از اصل زندگــــی می افتم!

یک عشق به حال من تقلب برسان...

***

درگیر  توام  و  ماجرایـــی  با  تــــو

من بنده ترین شدم , خدایی با تو!

تاریـــخ تولدم عزیــزم در اصل

برگشته به روز آشنایی با تو

***

امروز در این جنون جوابــم کردی

با قصه ی عاشقانه خوابم کردی

ای عشق پدر سوخته بس کن دیگر!

باز آمدی و خانــــه خرابــــم کردی...

***

می گفت که عاشق شده و دلتنگ است

دلداده ی او با همـــــه کس یکرنگ است

پرسید کــه می شناسیش؟! گفتم خوب!

عمریست که نام مستعارش سنگ است

***

چشمات شبـــی به لا مکانم انداخت

هی بوسه و بوسه در دهانم انداخت!

گفتـــــم بروم کــــه دیگــــر آدم بشـوم

لب های تو عشق را به جانم انداخت!...

***

دیروز درون عشق خلاق شدم!

بر روی تن حروف شلاق شدم!

رفتم که دلم , مثل دلش سنگ شود

از بخت بدم شبیه چخماق شدم!!!!!!

***

افسوس نمی خورم اگر در به درم

یا بدتر از ایــــن اگــر بیاید به سرم

می مانم و با هر چه که شد می سازم

ای چــــرخ فلک! من از تــــو لجبــــاز ترم

***

بر زخم دلم عشق نمک می پاشد

یک عمــر توجهــــی نکردی! باشد!

عمری ست که فکر می کنم خانه ی تان

باید ته کوچــــه ی علـــــی چپ باشد....

----------------------------------------------------------

 




:: برچسب‌ها: شعر پرتو پاژنگ , اشعار پرتو پاژنگ , شعر , پرتو پاژنگ ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: