|
|
|
|
|
یک شنبه 18 بهمن 1394 ساعت 23:49 |
بازدید : 17335 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
شب نمی جنبد از جا كه مباد آب ها آغوش آشفته كنند با تن برهنه ماه در آب موج ها قصه ناگفته كنند لیك در جلوه خاموشی ها صوت ها زندگی آغاز كنند تا صداهای دگر برخیزند بی صدایی را جادو شكنند باد شوخ از دل صحرا ها مست نرم می آید با ناز و غرور بر كف دریا اندازد موج بشكند بر تن مه تنگ بلور قلعه ویران تنها و در آن هر چه نجواست در اندیشه خواب نه طنین بسته در او شیهه اسب نه در او ریخته پرواز ركاب سالها رفته نه پیدا با او نه خروش و نه خطاب و نه نفیر می پزد در شب تاریك به دل جلوه دور سواران اسیر شب نمی جنبد از جا كه مگر خواب اختر ها سرریز شود جیرجیرك ز صدا افتد باز خامشی بانگ شب آویز شود آنزمان از پی نان طایفه ای در نشیب دره ها كوچ كند مرده بر پشت زنی كودك و زن بی خبر در ره شب گام زند باز لالایی دلها بیدار بر لب مشتاقان ملتهب است باز نجوای دهانها تنها آب باریك ته جوی شب است
----------------------------------------------
آن زمان كز عطش ظهر زمین بانگ خاموش به افلاك كشد روی بارویی كهنه به شتاب سوسماری تن بر خاك كشد از لهیب نفس تابستان دشت تف كرده و تب خیز و گران سگی آواره دود بر لب جوی له له از تشنگی آرد به زبان سایه ای تنها در راه كویر شیفته جلوه خاموش سراب پیش رو موج نمكزار سپید پشت سر دوزخ خورشید مذاب پای پر آبله بردارد گام می گشیاد عرق از چهره پیر در سرش نقش یكی كومه تار همه رویایش در آن كومه اسیر جاده ها جادوی بی طعمه دشت مانده تا دور بیابانها مات می برد زیر نگاه خورشید خاك گرمازده را خواب قنات برج متروك كه در سر می پخت بغبغوهای كبوترها را اینكش یار همه خلوت كور اینك آواش همه مرگ صدا برج لالی همه تن شعله گرم كاروان گیر زمان های كهن اینك همه دل آهن سرد مانده رویاگر چاووش و چمن همه جا چشمه بیدار سكوت در رگ هر چه كه پنهان جوشان همه جا خیمه خاموش صدا در تن هر چه كه پیدا ویران
-------------------------------------
:: برچسبها:
شعر یدالله رویایی ,
اشعار یدالله رویایی ,
شعر ,
یدالله رویایی ,
|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
|
|